کد مطلب:327949 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:302

اختصاص تفسیر قرآن به معنای تفصیل احکام، به پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معص
چنان كه در جای خود بیان شده است یكی از مقامات پیامبر (ص) غیر از مقام تلقی وحی و ابلاغ آن، مقام تبیین وحی و تفصیل احكام و دستورات الهی است. قرآن كریم به صورت مجموعه ای از قوانین و كلیات احكام بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است كه خود در مقام تبیین و تفصیل احكام و جزئیات آن نبوده است و جز در موارد معدودی، تفصیل و تبیین آنها را به عهده پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام نهاده است. به عنوان مثال قرآن به صورت كلی امر به نماز می كند و از مسلمانان می خواهد كه نماز بخوانند، اما این كه نماز چیست و چند ركعت است و كیفیت خواندن آن چگونه است و شرایط و جزئیات آن كدام است، در قرآن بیان نشده است. تفصیل این حكم كلی و امثال آن را بر عهده پیامبر صلی الله علیه و آله گذاشته است. بنابراین، تفسیر و تبیین احكام الهی به عهده پیامبر صلی الله علیه و آله و از مقامات آن حضرت است. قرآن نیز مقام تبیین وحی را مورد توجه قرار می دهد و آن را از وظایف پیامبر بر می شمرد:



و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم -نحل، 44. ی



و ما قرآن را بر تو نازل كردیم تا آنچه را برای مردم فرو فرستاده شده است تبیین كنی. بعید نیست كه مقصود از تعلیم در آیاتی نظیر 164 آل عمران كه تعلیم را در كنار تلاوت آورده است نیز بیانگر جایگاه و مقام پیامبر صلی الله علیه و آله در تبیین و تفسیر وحی و قرآن باشد.

در واقع پیامبر صلی الله علیه و آله آن گاه كه در مقام ابلاغ وحی بر می آیند دو وظیفه مهم بر عهده دارند، یكی آن كه كلام وحی را بر مردم قرائت و تلاوت كنند و دیگر این كه مقاصد و مضامین آیات را برای آنان تبیین و تفسیر كنند و آنها را با احكام و معارف قرآن آشنا نمایند. قرآن می فرماید:



لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزكیهم و یعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفی ضلال مبین -آل عمران، 164. ی



خدا بر اهل ایمان منت گذاشت كه رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت تا برای آنها آیات خدا را تلاوت كند و نفوسشان را از هر نقص و آلایش پاك گرداند و به آنها احكام شریعت و حقایق حكمت را بیاموزد، هر چند پیش تر از آن گمراهی آنان آشكار بود. در این آیه و آیات مشابه آن، وظیفه نخست، یعنی خواندن و قرائت آیات با تعبیر (( یتلوا)) بیان شده است و برای بیان وظیفه دوم، یعنی تفسیر و تبیین مضامین و احكام، از تعبیر (( تعلیم)) استفاده شده است. در نتیجه، تبیین وحی و تفصیل احكام الهی و تفسیر قرآن كریم به معنای مذكور، كاری است كه جز در صلاحیت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نیست؛ زیرا تنها آنان هستند كه با علم خدادادی به علوم و معارف الهی آشنایند.



فهم علوم اهل بیت علیهم السلام پیش نیاز فهم و تفسیر قرآن



اكنون با توجه به نكته قبلی، وظیفه مفسرین به خوبی روشن می شود. چنان كه بیان شد، تبیین وحی و تفصیل احكام و تفسیر آیات قرآن، در اصل به عهده و در صلاحیت پیامبر صلی الله علیه و آله است و آن حضرت در زمان حیات پر بركت خویش تا آن جا كه امكان یافتند مردم را با معارف قرآن آشنا كردند. در این زمان مفسرین نیز موظفند به روایات و احادیثی كه با اسناد صحیح از پیامبر صلی الله علیه و آله در این زمینه رسیده است، رجوع كنند و بر اساس آنها آیات مربوطه را مورد توجه و دقت نظر قرار دهند و فكر و نظر خویش را در چهار چوبه تبیین و توضیح پیامبر (ص) شكل دهند. و آن جا كه حضرتش توفیق تبیین این ثقل اكبر و قرآن مستحكم را نیافتند می باید به ثقل اصغر، یعنی اهل بیت و ائمه معصومین علیهم السلام، تمسك كنند. در این زمینه نیز متخصصان و آشنایان به علوم و معارف دینی موظفند روایات و احادیث صحیح السند را مستند و راه گشای خود در فهم قرآن كریم قرار دهند و بر اساس روایات صحیح در صدد فهم و تفسیر قرآن برآیند.

بنابر این اولین ملاك در فهم درست قرآن و معارف دین تبیین و توضیحی است كه از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام رسیده باشد. در نتیجه اولین و اصلی ترین وظیفه یك مفسر، فهم و تبیین آن تفسیری است كه از پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان رسیده است؛ زیرا تنها در پرتو علوم اهل بیت می توان به فهم معارف قرآن رسید.



تفسیر قرآن به قرآن



نكته سومی كه در فهم صحیح از كلام وحی بسیار مهم و توجه به آن ضروری است، مساله تفسیر قرآن به قرآن و توجه به ارتباط بین آیات است. هر چند آیات قرآن به حسب ظاهر به صورت جدا جدا و هر یك یا هر چند آیه از آنها بیانگر مطلبی خاص به نظر می آید؛ لكن فهم درست و تفسیر صحیح در صورتی امكان تحقق می یابد كه آیات قرآن در ارتباط با یكدیگر و ناظر به یكدیگر مورد توجه قرار بگیرند. بسیاری از آیات قرآن و معارف این كتاب الهی یكدیگر را تفسیر می كنند و بر صدق و درستی مضامین یكدیگر گواهی می دهند.

علی علیه السلام در این زمینه می فرماید:



كتاب الله تبصرون به و تنطقون به تسمعون به و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض، ولا یختلف فی امان الله و لا یخالف بصاحبه عن الله -نهج البلاغه، خطبه 133. ی



قرآن این كتاب الهی شما را بینا و گویا و شنوای حق می گرداند. قرآن كتابی است كه بعض آن بعض دیگر را تفسیر و نیز بعض آن گواه و شاهد بعض دیگرش می باشد.

از موارد تفسیر قرآن به قرآن، برای نمونه می توان به آیه 11 از سوره شوری، لیس كمثله شی ء و هو السمیع البصیر و آیه 10 از سوره فتح، یدالله فوق ایدیهم، اشاره كرد. لیس كمثله شی ء از محكمات قرآن است و معنای آن روشن و واضح است. این آیه می گوید هیچ چیز مانند خدا نیست؛ خدای متعال یك حقیقت بی مانند است. در آیه یدالله فوق ایدیهم می گوید دست خدا بالای دست هاست. هر چند این آیه به خداوند، دست نسبت داده است، لكن آیه لیس كمثله شی ء این معنای ظاهری را نفی می كند و با توجه به آن می فهمیم مراد از ((ید)) معنای ظاهری آن یعنی ((دست)) نیست؛ بلكه می باید معانی كنایی از قبیل قدرت و امثال آن منظور باشد. بنابر این، تفسیر و توضیح آیه یدالله فوق ایدیهم بدون توجه به آیه لیس كمثله شی ء خروج از روش صحیح تفسیر است و ممكن است خطا از كار درآید و بر اساس تفسیر غلط، تصویری ناصحیح و جسمانی از خدا ارائه شود.

بنابراین، در تفسیر قرآن باید به این نكته توجه كنیم كه آیات را در ارتباط با یكدیگر مورد توجه قرار دهیم و سعی كنیم مضمون آنها را به كمك خود قرآن بفهمیم.



رعایت اصول و قواعد محاوره عقلایی در فهم قرآن



چهارمین نكته ای كه می باید در تفسیر قرآن بدان توجه شود رعایت اصول و قواعد محاوره عقلایی در فهم درست از قرآن كریم است. به خصوص آن جا كه در باب آیه ای، روایت صحیح و تبیین روشنی از پیامبر صلی الله علیه و آله و یا ائمه معصومین علیهم السلام در دسترس نباشد ضرورت رعایت اصول و قواعد محاوره عقلایی در فهم درست از آیات قرآن مضاعف می گردد. در این مرحله است كه نقش بزرگان دین و مفسرین و آشنایان به علوم اهل بیت، كه عمر خویش را در فهم معارف قرآن و علوم اهل بیت مصروف داشته اند، در فهم صحیح از قرآن و تبیین معارف دین ظاهر می گردد. آنها هستند كه بر طبق اصول محاوره عقلایی، عام و خاص های قرآن را تشخیص می دهند و محدوده معنایی هر یك را مشخص می كنند، مطلق و مقیدها را می شناسند و آیات را با یكدیگر تفسیر می كنند و ناظر بودن آیه ای به آیه دیگر را تشخیص می دهند و در مقام تفسیر بدان توجه دارند.



متناسب بودن فهم مفسران با صلاحیت آنان



نكته دیگری كه در این قسمت باید مورد توجه قرار گیرد اختصاص به فهم قرآن و معارف دین ندارد؛ بلكه در سایر رشته ها و تخصص های گوناگون علمی مورد قبول همگان است و آن، وجود مراتب فهم و متناسب بودن آن با توانایی ذهنی و مقدار كوشش و تلاش و دقت در فهم صحیح است. توضیح این كه:

در مباحث فقهی یكی از مسائلی كه تقریبا همه فقها بدان فتوا می دهند و از وظایف مقلد می شمارند، مساله تقلید از اعلم است. بر این اساس، گفته می شود فقاهت و تخصص در رشته فقه و استنباط احكام از دیگران دارای فهم و مهارتی بیشتر و از شم فقاهت برتری برخوردار است، تقلید كند. البته دیگر مراجع كه از نظر قوه استنباط در حد آن فقیه اعلم نیستند نیز فقیه و مجتهد هستند؛ لكن در مراتب بعدی قرار دارند. ناگفته نماند فتوای فقها مبنی بر لزوم تقلید از اعلم نیز برخاسته از یك روش عقلایی است. درست مثل رجوع به پزشك متخصصی كه سال ها تجربه طبابت دارد و ترجیح آن بر شخصی كه امروز مجوز طبابت گرفته است یك روش عقلایی است و عمل بر خلاف این روش مورد مذمت عقلا قرار می گیرد. فهم و تشخیص دقایق معارف قرآن، جز در صلاحیت متخصصان و آشنایان به علوم اهل بیت علیهم السلام، كه عمر خویش را در فهم قرآن و معارف دینی صرف كرده اند، نمی باشد و با توجه به مراتب فهم قرآن و تفسیر این كتاب آسمانی، بدیهی است هر قدر امور و نكات مذكور مورد توجه و دقت بیشتر قرار گیرد از ضریب احتمال خطا در تفسیر آیات الهی كاسته می شود و به فهم صحیح از این كتاب آسمانی نزدیك تر می شویم.



لزوم توجه به قراین كلامی



ششمین تذكری كه توجه خوانندگان را بدان جلب می كنیم لزوم توجه به قراین كلامی و مقامی و شان نزول آیات است. هر چند قرآن كریم برای همه عصرها و نسل ها نازل شده است و مخاطب آن مردم همه عصرهایند؛ لكن قراین و شان نزول ها و موقعیت های زمانی و مكانی كه آیات كریمه در آن نازل شده است برای مخاطبان اولیه و مردمان عصر نزول قرآن چنان روشن بوده است كه جای هیچ گونه تردید و اختلافی در معنا و تفسیر آن باقی نمی مانده است. به علاوه اگر آیه ای مبهم می نموده، دسترسی مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله چندان مشكل نبوده است. اما امروزه با دور شدن از عصر نزول و امكان مخفی شدن بعضی قراین و شان نزول ها، ضرورت و لزوم دقت در فهم صحیح از قرآن اهمیت مضاعف می یابد.

از طرف دیگر، اطلاع از معانی حقیقی و لغوی الفاظ به كار رفته در قرآن كریم از مسائلی است كه بدون آن، فهم صحیح و تفسیر درست قرآن میسر نیست. ممكن است غفلت از تحول معنایی، كه گاه به مرور زمان در یك لغت رخ می دهد، موجب اشتباه و بدفهمی شود.

برای مثال، معنا و مفهوم كلمه ((تقیه)) برای همگان روشن است. آنچه در فرهنگ عمومی از این كلمه اراده می شود این است كه شخصی عقیده و مذهب خود را مخفی كند و چنان وانمود كند كه مخاطب او از عقیده و مذهب واقعی او آگاه نشود. این، در حالی است كه معنای لغوی تقیه، پرهیزكاری است و در قرآن و نهج البلاغه به همین معنا به كار رفته است. هر چند واژه تقیه در قرآن نیست، لكن واژه ((تقاه))، كه مرادف با، تقیه و تقواست در آیه اتقوا الله حق تقاته آمده است.-آل عمران، 102 ی



وجود محسنات كلامی در قرآن كریم



هر چند قرآن كریم، چنان كه خود می گوید، به زبان روشن و آشكار نازل شده است و هر كس در حد فهم و استعداد خود می تواند از این كتاب آسمانی بهره مند شود؛ لكن توجه به این نكته ضروری است كه قرآن از فصیح ترین و بلیغ ترین محسنات كلامی و بیانی برخوردار است و بدیهی است كه توجه به نكات مذكور نیز از شرایط اساسی استفاده صحیح و درست از قرآن كریم است.

گاه در قرآن كریم چنین است كه آیه ای حكمی را به صورت عام و كلی بیان می كند و در آیه دیگری محدوده آن حكم را روشن می كند. یا در آیه ای حكمی را به صورت مطلق بیان كرده است و از آیه دیگری قید و شرط آن استفاده می شود. بیان مطلب از طریق مثال و استفاده از كنایه و استعاره و مجاز و امثال آنها نیز از شیوه هایی است كه در قرآن به كار رفته است و چون مخاطب قرآن انسان ها هستند و شیوه های مذكور از محسنات كلام انسانی و عقلایی در بیان مقصود محسوب می شود، قرآن نیز از شیوه های مذكور به زیباترین نوع ممكن در بیان احكام و معارف خود استفاده می كند. بنابراین، شیوه های به كار رفته در قرآن همان شیوه ای است كه عقلا در بیان مقاصد خویش به كار می گیرند، با این تفاوت كه نوع و كیفیت استفاده از هنرهای بیانی كه در قرآن بكار رفته است از نظر مرتبه و زیبایی و شیوایی، با به كارگیری محسنات مذكور در كلام آدمی قابل مقایسه نیست. دلیل این امر نیز آن است كه قرآن كریم كلام خدای متعال است كه به فصیح ترین و بلیغ ترین بیان پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است و اصول فن فصاحت و بلاغت را به بشر آموخته است. این كتاب، با زیباترین، شیواترین و رساترین بیان مردم را به توحید و هدایت و تكامل و سعادت فرا خوانده است.

خلاصه و نتیجه مباحث بخش پایانی این فصل در یك جمله این است: توجه به نكات و محسنات كلامی به كار رفته در قرآن، در كنار نكات قبلی، از شرایط ضروری فهم آن است كه عدم توجه به آنها بی شك بدفهمی و تفسیر نابجا را در پی خواهد داشت.